می خواستم بگویم که
خوش تر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
دیدم نه دلبری هست و نه سری و نه دیگرانی که خوش ترشان باشد که از ما حدیثی کنند
و دیدیم که
حسب حالی ننوشتیم وشد ایامی چند و این صفحه خالی است هنوز پس هرچند که خیلی هم مهم
نیست ولی کمی پرش میکنیم محض فقط خالی نبودن.
در 29خرداد 1364مصادف با 29 رمضان المبارک 1405در شهر مقدس قم ومانند اغلب ایرانیان درخانواده ای
مومن و مذهبی دیده به جهان گشودم. (من آمدم به دنیا دنیا به من نیامد)
در دوران مدرسه محصل نیمه ممتازی بودم ولی متاسفانه کنکورم تلاقی پیدا کرد با جام جهانی و بنده
آن زمانها یک نظریه ای داشتم که کنکور هر سال است وجام جهانی چهار سال یکبار پس جام را
چسبیدیم و کنکور ...(البته باراهنمایی یکی از دوستان یادم آمد جام جهانی با مسیر کنکور تلاقی پیدا کرد نه خودش)
البته نظریه دیگری هم داشتم که جنازه من هم که سر جلسه برود قبول می شود و شد
هر چند این دو نظریه محصول عدم تمایلم بود برای رفتن به دانشگاه که مفید واقع نشد
بعد از چهار سال مدرکی گرفتیم که رویش نوشته بود لیس انس(آدم نیست) همان که شما لیسانس
میخوانیدش
وحالا دنبال یک جو آدمیتیم(چون گندم وآدم تراژدی غم انگیزی را یادمان می اندازد به دنبال جو
می گردیم )
راستی لازمه ساقی بودن زن بودن نیست که عده ای بنده را خواهر خطاب می کنند.
پدرم برای دامادیم کلی هزینه کرده لطفا دقت کنید.