سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

سلسبیل در اصل چشمه ایست در بهشت که ان شاالله همه از آن خواهیم نوشید.اما اینجا مکانی است برای مرور یک آیه از قرآن با هم. هدف این است که باور کنیم این کتاب برای ما نازل شده و ما حق داریم در آن تدبر کنیم وآن را بفهمیم. قرآن مهجور است. از قرآن نترسیم وبا آن مانوس شویم.

ای رُخت چون خلد و لعلت سلسبیل
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل
سبز پوشان خطت بر گرد لب
همچو مورانند گرد سلسبیل

آخرین مطالب

  • ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۲۹ 72ملت

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معراج» ثبت شده است

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ (23احزاب)


چقدر سخت است در این دنیای وانفسا،اهل ایمان بودن. در دنیایی که بدجور بوی اخرالزمانی میدهد.

در دنیایی که نگه داشتن ایمان همچون نگه داشتن آتش کف دست می ماند.

حال اگر کسی شق القمر کند و اهل ایمان بشود. خداوند می فرماید:

از این اهل ایمان یک عده ای بر عهدی که با خدا بسته اند وفا می کنند.

در بین روضه ی اصحاب روضه ی او را یک طور دیگر می پسندم.روضه ها سوز دارد ،درد دارد اما

 روضه ی او حلاوت وشیرینی خاصی دارد.

با امامش عهد می بندد. تا آخرین نفس می ایستد زخم های فراوان بر پیکرش می نشیند.

نیزه ، شمشیروسیزده چوبه تیر.

ومن چه راحت اینها رابرایتان می گویم وما چه می دانیم زخم نیزه و شمشیروچوبه های تیرچیست. 

ما اهل کتاب و دفتر که گاهی از کشیده شدن دستمان به کاغذ تعبیر به زخم میکنیم.

 قطعا نمیتوانیم زخم نیزه و شمشیر و... را به درستی درک کنیم و...بماند.

از نفس های آخر او می گفتم که با قواعد زیست شناسی ما باید خیلی قبل تر یعنی همان

چند زخم اول و خون فراوانی که از دست داده بود بدرود حیات می گفت.

اما نفس های او انگار از قواعد این عالم پیروی نمی کرد .نفس هایش منتظر بود

منتظر بود تا امامش سوار بر مرکب صلاتش به سلامت از معراج باز گردد.زخم ها تسلیمش نمی کند.

امامش سلام می دهد.آرام می شود.

تسلیم می شود. سلام می دهد.

سرش را که در آغوش می گیرد اوج روضه رقم می خورد. انگار تنش دوباره جان می گیرد هنوز وقت

رفتن نیست، کارش هنوز تمام نشده، چشم در چشمان حسین علیه السلام می دوزد در حالیکه 

تنش غرق در خون است ملتمسانه یک سوال می پرسد. 

یابن رسول الله أ أوفی بعهدی ؟(آیا به عهد خودم وفا کرده ام)

تا حسین جواب بدهد هزار بار می میرد و زنده می شود اینهمه زخم برای امضای عهد نامه ی

او کافی نبوده. تا حسین لب تر نکند،تا او رضایت ندهد نمی تواند آرام بگیرد.

حسین پاسخ می دهد

آری تو در بهشت روبروی من خواهی بود.

سعید بن عبدالله حنفی آرام در آغوش امامش منتظر می ماند...


پ ن:مقتل مقرم صفحه 268

توضیح : دوست عزیزی در کامنتی خصوصی وبصورت ناشناس مطلبی را عنوان فرموده بودند که راهی برای پاسخ گویی بنود جز اینجا. ایکاش که عمومی می فرمودند.

فرموده بودند عبارت سعید بن عبد الله طبق عربی دبیرستانشان باید ما وفیت باشد.

عرض میکنم 1. این عبارت عین مقتل است که آدرس آن را هم ذکر کرده ایم.

2.فعل ماضی نیست بلکه مضارع است و ظاهرا باب افعال می باشد.

3.به نظر این بنده می رسد دلیل مضارع اوردنش هم این است که هنوز عهدش تمام نشده

البته استاد بزرگوارمان جناب نایب ودیگران که دستی بر آتش دارند ببخشایند و اگر خطایی بود اصلاح فرمایند.


ساقی
۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ نظر