لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ(21حشر)
صدای تکلم کلیم الله با خداوند را می شنید. آنجا که از خداوند عالمیان خواست تا او را ببینید.
وَ لَمَّا جَاءَ مُوسی لِمِیقَتِنَا وَ کلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَب أَرِنی أَنظرْ إِلَیْک قَالَ لَن تَرَانی وَ لَکِنِ انظرْ إِلی الْجَبَلِ فَإِنِ استَقَرَّ مَکانَهُ فَسوْف تَرَانی فَلَمَّا تجَلی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صعِقاً(143 اعراف)
و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: "پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!" گفت: "هرگز مرا نخواهى دید! ولى به کوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید!" اما هنگامى که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد; و موسى مدهوش به زمین افتاد.
با خود می گفت خدای موسی، خدای همه بشریت است باید تا ابدیت تاریخ تجلی کند.
پس قرآن را نازل فرمود: لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ(21حشر)
اگر این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم حتما آن را از ترس خدا ذلیل و متواضع و شکافته می دیدی
آری این تجلی خداوند است.
فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ؛(نهج البلاغه خطبه 147)
پس خداوند سبحان برای مردم در کتابش قرآن بدون اینکه دیده شود تجلی کرد.
و این امیرالمومنین علیه السلام است که روح قرآن است.
و فرمود: لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ.(نهج البلاغه حکمت111)
کوه اگر مرا دوست بدارد، متلاشی میشود(پی در پی زمین می خورد).
و حالا وقت تجلی محبت علی است بر استوار ترین کوه عالم فاطمه.
علی باید تجلی کند تا روح قرآن شناخته شود. هرچه کوه استوار تر باشد شکوه تجلی بیشتر است.
فاطمه این جبل راسخ خلقت مهیا می شود تا تجلی گاه عشق علی شود.
کوچه شلوغ می شود و فاطمه پی در پی زمین می خورد.
صورت، بازو، پهلو و...آتش شعله ور می گردد. فاطمه در عشق علی جاودانه می گردد.
اهل مدینه ،این جماعت به خواب رفته با چشمهای بسته و قلبهای مهر شده به تماشا نشسته اند.
در آسمان غوغایی بر پا شده. از ملائک تا انبیا و اوصیای الهی همه بیهوش گشته اند.
و خداوند...