سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

سلسبیل در اصل چشمه ایست در بهشت که ان شاالله همه از آن خواهیم نوشید.اما اینجا مکانی است برای مرور یک آیه از قرآن با هم. هدف این است که باور کنیم این کتاب برای ما نازل شده و ما حق داریم در آن تدبر کنیم وآن را بفهمیم. قرآن مهجور است. از قرآن نترسیم وبا آن مانوس شویم.

ای رُخت چون خلد و لعلت سلسبیل
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل
سبز پوشان خطت بر گرد لب
همچو مورانند گرد سلسبیل

آخرین مطالب

  • ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۲۹ 72ملت

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ*ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً(27و28فجر)


می بیند که پسر عمویش با هزار شرم از میان انبوه خواستگاران عرب پاپیش می گذارد برای 

خواستگاریش و پدرش چگونه غرق شادی می شود وقتی چهره سرخ شده پسر ابوطالب را می بیند.

اما این لبخند پدر کار را تمام نکرده همه چیز به او واگذار می شود. هر چه او بگوید.

سکوت میکند وسکوتش یعنی راضی است.

شب عروسی سائل پیراهن کهنه از او طلب می کند. او پیراهن عروسیش را می دهد. زیر لب می خواند

لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ پدرش با خبر می شود.فداها ابوها می گوید. انفاق می کند.راضی است.

پدرش خبر آوردن فرزندی را می دهد که تفسیر کهیعص است.اشک از چشمانش سرازیر می شود.

گریه می کند .راضی است.

پدرش دربستر می افتد،زندگی به کامش تلخ می شود.بشارت وصال را که می شنود لبخند می زند.راضی است.

بعد از پدر در بین یاران او به استنصار برای مولایش بر می خیزد. دعوتش را کسی اجابت نمی کند.

هرچند از خلق ناراضی است ولی از حق راضی است.

شب وروز در فراق پدر اشک می ریزد. اشکهایش وجدانهای به خواب رفته مردم مدینه را بیدار

نمی کند.هرچند از خلق ناراضی است ولی از حق راضی است.

آنانکه دعوت حقش را اجابت نکرده اند به یاری خصم باطلش شتافته اند تا شریک هجوم به خانه اش 

باشند. مضروب ومجروح می شود. نگاهی به قبر پدر دارد زیر لب زمزمه می کندقُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى هرچند از خلق ناراضی است ولی از حق راضی است.

خبر می رسد که مولایت را به مسجد برده اندو به زور شمشیر قصد بیعت ستاندن از او را دارند.

مجروح به مسجد می رود.قصد نفرین می کند.سلمان خبر می آورد که مولا فرموده پدرت پیامبر رحمت بود.

نفرین نمیکند. هرچند از خلق ناراضی است ولی از حق راضی است.

ابوبکر وعمر قصد دیدنش را می کنند.از این خلق ناراضی است. اذن ورود نمی دهد.

می دانند که او مطیع امر مولاست. سراغ مولا می روند. مولا تقاضا می کند. امر ولی را بی هیچ چون 

وچرایی اطاعت می کند.حتی یاد آوری نمی کند که این دو بر او چه ستمها که روا داشته اند.

آرام می گوید: البیت بیتک والحرة امتک. هرچند از خلق ناراضی است ولی از حق راضی است.

پشت به ایشان کرده و جواب سلامشان را نمی دهد. خوب می داند که فقط جواب سلام مسلمان 

واجب است. 

آرام می خواند إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباًمُهِینا(57 احزاب) 

وبعد با صدایی بلند تر روایت پیامبر را می خواند فاطمة بضعة منی من آذاها آذانی و من آذانی فقد آذی الله1

و سر به آسمان بلند می کند انی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت 

النبی لاشکونکما الیه2(خدا و ملائکه اش را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و رضایت مرا 

جلب نکردید و اگر پیامبر ص را ملاقات نمایم هر اینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد. )

هرچند از خلق ناراضی است ولی از حق راضی است.

هرچه کرد تا خلق را برای یاری مولایش بیدار کند نشد.آخرین تیر ترکشش را به کمان می گذارد.

کودکانش راجمع می کند برای دعا. اللهم عجل وفاتی سریعا...

باید با رفتنش سندی در تاریخ بگذارد که او از خلق زمانش ناراضی بود.وچرا؟حال آنکه راضیه است؟

 







1.صحیح بخاری ح۳۴۲۷و ۳۴۸۳- کنزالعمال ج۶ص۲۲۰- فیض القدیر ج۴ص۴۲۱ - مسند احمدبن حنبل ج۴ص۳۲۸ - حلیة الاولیاء ج۲ص۴۰ - صحیح مسلم ح۴۴۸۳ - سنن ترمذی ج۲ص۳۱۹ - مستدرک حاکم ج۳ص۱۵۹ - اسدالغابة ج۵ص۵۲۲- الاصابة ج۸ص۱۵۹ - مسند ابن یعلی ج۱ص۱۹۰

2.سند سنی: صحیح بخاری ج۵ص۲۶ - صحیح مسلم ج۴ص۱۹۳ - بخاری در صحیح خود مینویسد: پس از آن که دختر پیامبر میراث خود را از خلیفه خواست. و او گفت که از پیغمبر شنیدم که ما میراث نمیگذاریم . زهرا سلام الله علیها دیگر با او سخن نگفت تا مرد ( صحیح بخاری . 5/177) سند شیعه:کتاب سلیم بن قیس حدیث ۴۸


ساقی
۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۴۱ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۲۳ نظر

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ (فتح29)

سالهای سال است که رهبر معظم انقلاب فریاد سر داده اند این عمار؟

آنهم در کشوری که پر است از انسانهای وارسته ای که درس دین خوانده اند و بر کرسی دانش تکیه 

زده اند و بعضی در اعلی درجه ایمان وتقوی سیر می کنند. ایشان هنوز دنبال عمار می گردد.

برایم عجیب بود در کشوری که مجلسی دارد که اعضایش از میان دانشمندان دینی انتخاب می شوند 

وهمه ی شان مجتهد بوده و بعضی صاحب فتوی و رساله اند مگر پیدا کردن عمار در بین این 88 نفر 

سخت است که رهبری میان مردم فریاد این عمار سر می دهد. مگر عمار چه کرده بود. خدایا امام 

عزیزم چه در این پیر صحابی پیامبر و علی می بیند که از میان این همه امروز او را فریاد می زند. با 

خودم می گفتم شمشیر مالک که برنده تر است چرا آقایم مالک نمی خواهد در این آشوبهای جهانی 

. چرا این عمار؟

عمار خودت بگو که چه کرده ای که در هر زمان علی تو را می خواند؟

کاسه شیری را که غلامش به دستش داده بود زمین گذاشت و آرام گفت کاری را که از علی هم 

ساخته نبود!!!

من علی را ثابت کردم. من یکی بودن علی و محمد را به همه ثابت کردم.نه فقط به کوفیان که 

شیعیانش بودند بلکه به شامیان هم ثابت کردم که عمار محمد، عمار علی است. عمار عمار است. 

علی ،محمد است. در کنار علی ماندم و با تمام کهولت سنم به صفین آمدم . وفریاد زدم این پرچم 

محمد است وآن دیگری پرچم شیطان .من در کنار محمد بارها مقابل آن پرچم جنگیدم خوب می 

شناسمش .همین را گفت و ابوالغاریه به سوی او حمله کرد واین پیر مرد نود واندی ساله را به 

شهادت رساند.

حالا می فهمم بعد از شهادت عمار چرا صفین به حکمیت رفت حتی با وجود مالک. این عمار؟

*

*

*

همه منتخبین مردم در خبرگان قابل احترامند وبزرگوار ومن جسارت سوال پرسیدن از ایشان را به خود 

نمی دهم. اما ای کاش ایشان که این آیه را بیشتر از من خوانده وبر تفسیرش آگاه تر از منند از 

خودشان بپرسند که ما چه کرده ایم که دشمن از ما نمی ترسد؟ چرا فقط نام سه تن را می برد؟

نکند دشمن از عملکرد ما خشنود است. ای کاش بپرسند.

*

*

*

جناب رییس جمهمور محترم گفتند انتخابات درسهای زیادی داشت . بله به شرطی که درس گیرنده 

ای باشد. مثلا کسی که رییس دولت وقت است و کلی ادعای دستاورد دارد وقتی در تهران که کلی 

پزش را می دهد رای سوم می شود باید حساب کار دستش بیاید که مردم  همین مقدار رای را هم 

به شخص دیگری داده اند نه شما مثل انتخابات ریاست جمهوریتان که به حامیتان رای دادند نه شما.

وحامیتان جناب رفسنجانی گفتند مردم از روحانیتی که حرف حق را نگوید روی بر می گردانند.

کلمة حق ویراد بها الباطل. بنده هم با ایشان موافقم. متاسفانه اینقدر حرفهای حقمان را نگفتیم که 

آقایان اراجیف باطلشان را در لباس حق به خورد مردم دادند.

یکی از شرایط ائمه جمعه صراحت لهجه است که متاسفانه به جز آیت الله جنتی و علم الهدی الباقی

تا آنجا که بنده مطلع هستم از آن بی بهره اند.

درس دیگر اینکه حافظه تاریخی مردم ما بسیار ضعیف است . به حدی که منفور ترین چهره اصلاح 

طلبان و مردم به خاطر اقدامات وصدماتش به ملت در کمتر از دو دهه می شود پیر انقلاب و محبوب 

ترین شخصیتشان!!!همان کسی که در مجلس ششم آخر هم نشد امروز رکورد رای تهران را می شکند.

و درس های دیگر که باشد برای بعد ان شاالله....


پ ن1: ببخشید کمی طولانی شد وشاید از روال این وب خارج ولی لازم بود. می خواستم زودتر 

بنویسم اما ترجیحا حالا که امواج کمی فرو نشسته شاید بهتر باشد.

پ ن2:قاتل جناب عمار را ابوعادیه و ابوالعاویه هم نوشته اند.

ساقی
۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۳۳ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۰ نظر