کشتی اشک
وَیَصْنَعُ الْفُلْکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ
قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکُمْ کَمَا تَسْخَرُونَ(38هود)
چقدر خوب می شود که تمام قرآن را با تو تفسیر کرد.
کم کم این روزها شنیده می شود صداهایی که بس است دیگر . چقدر گریه ،چقدر عزاداری
یک دهه، دو دهه ، بس است.
وطعنه ها وکنایه هایی که گوشهایمان به شنیدن هر ساله اش معتاد شده اندواگر محرمی
را بدون اینها به سر برند وفقط نوحه بشنوند و عزاداری خالص انگار محرمشان محرم نشده است.
اصلا انگار این زخم زبانها خودش بخشی از عزاداری است. بخشی از حسینی شدن است
که ما از آن غافلیم.که اگر اهمیت اینها را درک می کردیم برایشان منبری و دستگاهی
تدارک میدیدیم تا بیایند وخیلی شیک زخم زبان بزنند و ما حسینی تر شویم به مدد ایشان.
می فهمید چه می گویم یا باز روضه بخوانم؟
از زخم زبان ظهر عاشورای حسین که گفتند نماز تو ای حسین قبول نیست گرفته تا زینب و...
نماز حسین که خودش قبله است . روح نماز است. علت هستی است تا زینب که...بماند.
بگذارید بخندند به اشکهایمان.
روزی اشکهایمان سیلی خواهد شد و ماسوار بر کشتی نجات حسینیم.
و آن روزیست که پیوندها نیز کارساز نخواهد بود حتی اگر پیغمبر زاده باشید.
ندای إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ (هود46) را خواهید شنید.
و ما در آغوش حسینمان عند ربهم یرزقونیم.