سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

سلسبیل در اصل چشمه ایست در بهشت که ان شاالله همه از آن خواهیم نوشید.اما اینجا مکانی است برای مرور یک آیه از قرآن با هم. هدف این است که باور کنیم این کتاب برای ما نازل شده و ما حق داریم در آن تدبر کنیم وآن را بفهمیم. قرآن مهجور است. از قرآن نترسیم وبا آن مانوس شویم.

ای رُخت چون خلد و لعلت سلسبیل
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل
سبز پوشان خطت بر گرد لب
همچو مورانند گرد سلسبیل

آخرین مطالب

  • ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۲۹ 72ملت

قلب آهنی

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۱۴ ب.ظ

ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَٱلصَّٰبِرِینَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمْ وَٱلْمُقِیمِى ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ یُنفِقُونَ(35حج)


نمی دانم علاقه به آهنی جات از خود آهن شروع شد یا آدم آهنی های خیالی. یعنی نمی دانم به خاطر آهن علاقه مند به غول های آهنی ساخته ذهنم شدم یا به خاطر اینها خاطر خواه آهن شدم.

مهم این است که در قلبم آهن ربایی بود که هر جا آهنی می دید جذب می شد.

آهن اسطوره ای بود برایم که مستحکم ترین اشیا را از آن می ساختند از سفینه های فضایی تا ماشین های زمینی از شمشیر های عهد عتیق تا سلاح های دوران جدید. چه صلابت و شکوهی داشت این آهن.

می خواستم سه ماه تابستان را شاگرد آهنگری شوم که پدرم مخالفت کرد،هرچند من شاگر آهنگری نشدم ولی کار هر روزه ام تماشای آهنگری آهنگران بود. که می گداختند و می کوبیدند و می ساختند. همه چیز باشکوه و ستودنی بود. پتک های سنگین، کوره داغ و آهن که همه بر گرد او می گردیدند.

عصر آن روز پنج شنبه را خوب به خاطر دارم که دو لنگه درب آهنی را به مغازه آوردند. اولین باری بود آهن را اینطور می دیدم. پایین درب ها پوسیده بود و آهنش با اشاره دست فرو می ریخت. آهنی که من دیده بودم چگونه پتک در برابرش عاجز و ناتوان است حالا به اشاره انگشتی فرو می ریخت. فرو می ریخت آنچه من در تمام این مدت از آهن برای خودم ساخته بودم.

چشم های از حدقه بیرون زده و چهره هاج و واجم را حاج مرشد از دور دیده بود. این را از گرمی دستش که از کنار شانه هایم را لمس کرد فهمیدم.

حاج مرشد گفت: آهن پوسیده و زنگ زده ندیده ای؟ حتما دیده ای ولی نخواسته ای که ببینی این خاصیت عاشقی است . عیب را عیب نمی بیند گاهی آن قدر نمی بیند که آهن هم که باشی می پوسی.

همیشه جوابت را قبل از سوال می گفت .این اخلاق حاج مرشد بود.

و ادامه داد مگر چیزی محکم تر از آهن هم داریم منتظر پاسخ از پیش دانسته ام نماند و ادامه داد ولطیف تر از آب هم مگر هست؟ اما ببین همین آب با این آهن چه کرده؟

قلب تو هرچه باشد از آهن محکم تر می شود؟ اگر شد حتی آهن هم شد. مواظب باش گناهی به ضعیفی چند قطره آب بکنی دمار از روزگار این آهن در می آورد.

یک چشمم هنوز به مغازه بود که آهنگر داشت سمباده می زد و گوشم به حرفهای مرشد که می گفت:قال رسول الله صلی الله علیه وآله : إنّ هذه القلوب تصدأ کما یصدأ الحدید. قیل: فما جلاءها. قال: ذکر الموت و تلاوة القرآن.

(دلها مانند آهن زنگ می زند. گفتند: صیقل آن چیست؟ فرمود: یاد مرگ و خواندن قرآن.)


پ ن: به پایان آمد این ماه و عبادت همچنان باقیست

         برای ماحرم بنویس ، نجف تا کربلا کافیست

پ ن2: خدا کند این انس با قرآن برای تمام سال باقی بماند همرا با تفکر بیشتر. 

در آخرین روز این ماه مبارک خیلی میشه حرف زد ولی حیف که بازهم به حسرت گذشت...

عیدتون مبارک

نظرات  (۳۴)

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۶:۱۵ مــ. مشرقی
عجب داستانی...

عید شماام مبارک
خیلی خوب بود
چند وقتی میشد اینجا محروم بود ازین پستها
عیدتون نور
پاسخ:
البته سایه شما سنگین بوده
والا ..‌
ممنون
سبو بشکست و دل بشکست و جام باده هم بشکست..


اون آهن پودر شده ی روی زمین رو چی کار میشه کرد؟


عیدتون مبارک، ان شالله همیشه به بندگی...
سلام برادر.
بسیار خوب بود...

متشکر
عیدتون سعید و طاعات تون قبول.



آقا این سومین کامنت است که برای این پست گذاشتم.!!!
چرا ثبت نشده است؟
پاسخ:
عیدتون مبارک
زیارتتون قبول
حالا تو کانت های قبلی چی نوشته بودید؟
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

سلام
خداقوت
قبول باشه طاعات
عیدتون مبارک
۱۷ تیر ۹۵ ، ۰۰:۱۹ میثم علی زلفی
سلام
ای کاش چنین پستی را اولین روزهای ماه رمضان می گذاشتید شاید بیشتر قرآن می خواندیم
۱۷ تیر ۹۵ ، ۱۶:۵۹ سیده طهورا آل طاها
باسلام . عید شما مبارک طاعات شما قبول
۱۷ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۶ نـــای دل
عالی بود...
سلام. سپاس. طاعات قبول. نوشته تان و ربط اول قضیه به برداشت اخر، قشنگ بود. تصویر هم. تشکر مجدد.
۱۷ تیر ۹۵ ، ۱۸:۴۴ نجمه خانم
سلام
ممنون از این پست بخاطر اون حدیث ویژه
متاسفانه این رمضان قرآن خوندنم 5 درصد بیشتر نبود و بقیه سال هم 0درصدم
:(
۱۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۰۴ ....مسعود ....
ممنونم از مطلبتون
۱۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۳ محمد آذرکار
خیلی زیبا بود..
احسنت.
۱۸ تیر ۹۵ ، ۰۰:۰۴ ... یک بسیجی ...
چقدر تکان دهنده...


جامانده ام...
مطابق همیشه...


التماس دعا
قران
واقعا قدر نمیدونیم.....
چقدر این جمله باید تکرار شود تا به آن ایمان بیاورم...؟
پس کی قرار است فهم قرآن جزء اولویت هایم باشد... نمی دانم.
شاید هیچ وقت...
۱۸ تیر ۹۵ ، ۰۱:۱۶ محمد رضا ندیم پور
سلام و عید فطر مبارک
راستی اگه آهن نبود باید سختی رو با سنگ می سنجیدند. ولی با وجود آهن (که درخلقتش رازهایی وجوددارد) قلب انسانها ی بی رحم را با سنگ و استواری اراده را با آهن قیاس میکنند. برای صیقل دادن هردو ایمان لازم است.
یاعلی
۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۴:۱۷ سید گمنام
قول می‌دهم زنده نگه دارم
خاطرات مشترک‌مان را
ابوحمزه را
افتتاح را
مجیر را
و شب را ...
۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۴۱ سوره کوثر
حسرت نداره که. قدر شور و همت و توان استفاده کردید.
اگر تمام سال هم ماه مبارک بود، شاید کمتر می شد ولی از این بیشتر هم نمیشد حال خوب مون.
هنر، تبدیل هر ثانیه و روز و لحظه ای به شیرینی اون ماهه.
۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۱:۵۳ بانو ایرانی
عالی بود
ولی کاش روزی برسه که باباها نه تنها اجازه بدن، خودشون پسراشونو بفرستن آهنگری و نجاری و ... تا فن یاد بگیرن.
۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۸:۱۷ ریحانه. الف :)
حتی نمیدونم چی بگم!
شاید باید بگم تکان دهنده بود ...
ممنون
برای صیقل به قرآن رجوع کنیم آیاسوره حدیدمخصوص قلب زنگارگرفتس؟؟
پاسخ:
نه فقط سوره حدید 
بلکه تمام قرآن...
http://azf06.blog.ir/post/872
۲۱ تیر ۹۵ ، ۲۱:۳۷ پرستوی مهاجر
سلام
منتظر حضور
سلام


سربزنید.
سلام

وبتون جالبه
برای ما حرم بنویس ....
۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۶:۰۴ انــــــ ـار
بسیار زیبا
و جالب



مواظب باش گناهی به ضعیفی چند قطره آب بکنی دمار از روزگار این آهن در می آورد...

۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۶:۴۰ سیدِ علوی
سلام علیکم
لبخند امام زمان (عجل الله) نصیبتون..

بروزیم..
بفرمایید روضه..

التماس دعا
یاعلی
چند وقته پست نزاشتین عا :))

#البته اون دل نوشت نبود ؛ متعلق به آقای فاضل نظری بود :))
ممنون از لطف تون :)

# دنبال شدید..

یا رب به هر آنچه بد نمودم توبه

گر در ره توبه من نبودم توبه

بسیار جفا به خود نمودم روزی

گر عشق تو را ز خود ربودم توبه
۰۳ آذر ۹۵ ، ۰۵:۵۰ ....مسعود ....
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی