سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا

سلسبیل

سلسبیل در اصل چشمه ایست در بهشت که ان شاالله همه از آن خواهیم نوشید.اما اینجا مکانی است برای مرور یک آیه از قرآن با هم. هدف این است که باور کنیم این کتاب برای ما نازل شده و ما حق داریم در آن تدبر کنیم وآن را بفهمیم. قرآن مهجور است. از قرآن نترسیم وبا آن مانوس شویم.

ای رُخت چون خلد و لعلت سلسبیل
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل
سبز پوشان خطت بر گرد لب
همچو مورانند گرد سلسبیل

آخرین مطالب

  • ۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۹:۲۹ 72ملت

عشق مادرانه

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۴۰ ق.ظ

وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ(11قصص)


اصولا روابط ما آدمها بر اساس مهر ومحبت شکل می گیرد. هر چه میزان این محبت ها بیشتر باشد 

روابط نزدیک تر است.حد اعلای روابط عاطفی را میتوان میان خواهر وبرادر یافت.اما این عاطفه هم 

همانند هر چیز دنیایی دیگر محدودیت دارد.ما در روایط عاطفی تاجایی جلو می رویم که منافعمان به 

خطر نیفتدحالا بسته به میزان لذتی که ازآن رابطه میبریم ممکن است بهایی را نیز بپردازیم،ولی هیچ وقت این بها ، بهای جان نمی شود.برای رد شدن از جان نیرویی

عظیم تر از عاطفه لازم است.نیرویی که محدود نباشد،نیرویی که جاذبه داشته باشد.

نیرویی به نام عشق.

*

*

*

مادر موسی وقتی فرزندش را درتابوت گذاشت وبه آب انداخت،می خواست خواهرش را نیز از پی او

روانه سازد.اما مگر پای عاطفه خواهری چقدر میتواند برادر را دنبال کند؟خواهرموسی پایی 

میخواست که او را تا دل شیر، تا دل خطر تا مرگ همراهی کند. مادر موسی را در تابوت ،و 

عشق به موسی را در سینه خواهرش به ودیعه نهاد. حال این عشق می توانست دختر را تا 

نا کجا آباد همه خطر هایی که موسی را تهدید می کند پیش ببرد.

وقتی پیامبر روضه حسین را برای فاطمه خوانده بود آرام وقرار نداشت.حسین را چگونه باید 

رها میکرد.آنجا که نه رسول الله است نه پدرش علی نه برادرش حسن و نه او که عاشق 

حسین است او که مادر حسین است. ونه فاطمه.چندی نگذشت که زینب پای در وجود

 نازنین فاطمه نهاد.حالا خیال فاطمه آسوده تر گشته بود. خواهری بود که بتواند از پی برادری 

مادرانه روانه شود. وزینب دنبال برادرش روانه شد . قدم به قدم ، دوش به دوش، تا به آنجا

که ایستاد.فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ

حسین را سیل کوفیان به سوی گودال برد. وسیل با خودش چه چیزها که نیاورده بود. 

تیر،نیزه،شمشیر،سنگ . کار زینب سخت شده بود .فاطمه پادرمیانی کرد خودش وارد گودال شد. 

زینب چشم هایش را بست و حسین بود و مادر بود و ...بوی عطر سیبی که در آغوش یاس شکفته باشد.

هنوز اشکهای وداع برادرش در خاطرش خشک نشده است که نامه برادر خرمن خیس خاطراتش را 

به آتش می کشد.بازهم زمان ظهور عشق مادری است در خواهر. راهی خراسان می شود. فاطمه

 معصومه و علی بن موسی الرضا، و باز داستان خواهر و برادر. بنی العباس بنی امیه نیست . نمی 

گذارند داستان زینب تکرار شود.در میانه راه برادران و برادرزادگانش شهید می شوند و خودش 

مسموم. به قم می آید. به عش آل الله. دختر پیامبر وارد شهر می شود. مردم قم مردم شام 

نیستند.نمی گذارند داستان زینب تکرار شود.آنچه از بامها می ریزد سنگ وخاکستر نیست گلهایی 

است که با اشک بر روضه زینب شکفته است و امروز نثار فاطمه معصومه می شود.

اهل قم خوب می دانند فاطمه نام گلی است که عمرش زیاد نیست، پس خوب قدرش را می دانند.

شاید دعای مادر بود که این خواهر به برادر نرسد تا رفتنش را تا باز آمدنش را تا به خود پیچیدنش را 

نبیند. مادر است دیگر دلش تاب نمی آورد.


پ ن:به مناسبت دهم ربیع الثانی سالروز شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

نظرات  (۲۰)

۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۱۰ انــــــ ـار
یا فاطمه معصومه اشفعی لنا فی الجنه


چ قدر دل تنگ عمه شده ام...
پاسخ:
عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
گوهر نوری به کویر قمی
چشم و چراغ دل این مردمی
۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۹ عارف ـــــ
قم بهشته
پوکیدم از دوری:(
پاسخ:
گفتند و شنیده اند ز آغاز

کزقم به جنان دری شود باز

حاجت نبود مرا برآن در
 
قم باشدم از بهشت بهتر

۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۰۶ مــ. مشرقی
تسلیت میگم...
پاسخ:
ممنون
دم قم گرم! سربلند شدیم
ازدعای ِ تو بهره مند شدیم

دم قم گرم ! احترام گذاشت
هرچه گل داشت،روی ِ بام گذاشت

قم نگاهش لبالب ازشرم است
شام ویران که نیست! خونگرم است

پاکی و حُجب،باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش

چادرت ذره ای غبارندید
آفتابی به نی سوار ندید

با مَحارم به قم رسیدی ،شکر
سردروازه ای ندیدی، شکر

دست ِ بیعت به طبل جنگ نخورد
به غرورت کلوخ و سنگ نخورد

قم کجا کوفه ی خراب کجا
تو کجا زینب و رباب کجا...............
پاسخ:
سلام نایب جان

آنقدر رفت که در ثانیه ها هم گم شد
بعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد
و همین زائره سبز زیارتگاهش
در پرواز به سمت حرم هشتم شد
گوشه چادر او روی سر قم افتاد
کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد
خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه
قم مدینه شد و او فاطمه دوم شد
یازده  کعبه به همسایگی اش آمده اند
یازده  مرتبه اینجا حرم مردم شد
جمع بودند در اینجا همگی تا اینکه
جمکران آمد و همسایه این خانم شد

ممنون از حضورتون
السلام علیک یا فاطمه معصومه سلام الله



بااین حساب چقــــدر امام زمان غریب است
نه مادری که دلش از غم او آتش بگیرد
نه خواهری که او را همراهی کند
مـــــاهم که به قول بزرگی:

شیعه بی درد ، زخم بی نمک
بس کن این یالیتنا کنا معک

دعا کنید با معرفت بشیم.
پاسخ:
یاد اوری به جایی بود

فدای پسر فاطمه

محتاج دعاییم
۰۱ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۳ پرواز سپید
عجب حکایت پردردی ست تاریخ بزرگان شیعه..
انان که طلایه دار عشقند
و چه عاشقانه است این شعر
و چه خوش است پایان این شاهنامه...

اینجا هوای چشمان ما بارانی شد!
هوایتان خوش..
پاسخ:
ممنون

ما بنده کشته اشکیم
چشمم به داستان حضرت موسی (ع) افتاد
یهو نمیدونم ، یاد روضه ارباب افتادم
لا یوم کیومک یااباعبدالله
پاسخ:
دلتان پر زنور باد

سلام...
تسلیت شهادت بانوی آب و آینه خانم فاطمه معصومه
هر چند خواهرانی که مثال زدید، بزرگوارانی هستند که بنده نمی توانم در عظمتشان چیزی بگویم، اما هیچ چیز جای عشق مادر به فرزند را نمی گیرد. حد اعلا مال عشق، مادری است به فرزند.
خواهر هم اگر پا جای پای مادر می گذارد، به تأسی از مادر است. مادرت است که روانه اش می کند. روابط خواهر و برادری به طور کلی، خیلی ضابطه مندتر از اینهاست.
اما عشق مادر به فرزند، بدون ضابطه و رابطه و حد و حدود است. جسارت نباشد، اما خانم ها می فهمند این رابطه ظریف را...
شاید نظر بالا، کمی نامفهوم باشد، بنده دقیقا به این جمله «حد اعلای روابط عاطفی را میتوان میان خواهر وبرادر یافت.» نقد دارم. هر چند شما تفکیک کردید میان رابطه عاطفی و عشق را، اما ادبیات قرآنی، همه را «حب» می نامد و چیزی به عنوان عشق نداریم. (چندتا حدیث در این باره هست که لفظ عشق را استفاده کرده، اما در سند آن ها تردید وجود دارد.)
پاسخ:
سلام و رحمت الله
ممنون از نگاهتون و زحمتی که کشیدید
بنده هم اینجا قصد ترجمه تحت الفظی واژه حب را نداشتم و در ضمن این یک متن علمی نیست.
علاوه بر اینها صاحب یک نوشته می تواند جعل اصطلاح کند وان را برای مخاطبش توضیح دهد.
بله ما در روایات یا واژه عشق را نداریم یا در معنی مناسب بکار برده نشده و انچه کثیررالاستعمال است حب است ولی,در ادبیات امروز ما حتی نزد علما و بزرگان همه دم از عشق می,زنند چون این واژه نقل معنی کرده.
حد اعلای روابط عاطفی میان خواهر و برادر نیز همین دوست داشتن معمول خودمان است که کسی منکرش نیست و عشق مادرانه واقعا چیزی فراتر از اینهاست که معلوم است.
باز هم تشکر از دقت نظرتان
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۰۰ عطر سیب یار
عالی نوشتید
ممنون از دعوتتون
التماس دعا
یا علی مدد...
پاسخ:
نظر لطفتونه
محتاجیم به دعا
علی یارتون
سلام علیکم
ممنون از توضیحاتتان، با احترام به «جعل اصطلاحتان»، اما به نظر می رسد از زاویه ای دیگر باز هم خیلی جعل مناسبی نباشد.
به نظرم حد اعلای روابط عاطفی، روابط خواهرانه است تا برادری و خواهری.
در تمام مثال هایی که زدین، عاطفه خواهر بود به برادر، خواهری که جا پای مادر می گذارد و راه او را در پیش می گیرد. اما روابط خواهرانه خیلی صمیمانه تر و خودمانی تر از روابط خواهر وبرادر است، اما چون فقط بین دوتا خواهر باقی می ماند، هیچ وقت نقل نمی شود، ضمن اینکه نمی شود همه اش را هم نقل کرد...
مورخان، هم در همیشه تاریخ مرد بوده اند و هیچ وقت مردها اینها را نقل نمی کنند.
نه فقط حقیر، از خیلی از دوستانم که خواهر وبرادر دارند، پرسیده ام، و همگی اذعان داشتند خواهر چیز دیگری است و اگر می خواستند انتخاب کنند بین خواهر وبرادر، قطعا خواهر را انتخاب می کردند.
با احترام...
پاسخ:
اینهم صحبتی است باید برای رفع این شما که قلم بانویید تاریخ زنان را بنگارید
سلام
ممنونم از دعوتتون و پست خوبتون
داغ دلم تازه شد:'(
اما وقتی چاره ای جز صبر نیست باید ....
دعامون کنید خیلی زیاد
خدا آدمها رو بادلبستگیها و وابستگیهاشون زیاد امتحان میکنه
خداکنه سربلند باشیم
پاسخ:
سلام ورحمت الله
لطف فرمودید

گم شدن در آغوش بانو هوس است....
پاسخ:
ان شا الله
۰۷ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۳۱ ... یک بسیجی ...
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعا
پاسخ:
محتاجیم به دعا
۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۴ فاطمه حمزه لوی
سلام بر تو ای فاطمه ی معصومه...
ممنون از پست خوب تون
پاسخ:
لطف کردید امدید
۰۸ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۱۵ بانو ایرانی
آه
عالی بود
غم دوری برادر رو فقط خواهر دورمانده از برادر می فهمه
ولی لذت نفس کشیدن در حرم بانو چیزی نیست که فقط بعضی درکش کنند
خدارو بابت این لطف شاکرم
پاسخ:
لطف کردید که خوندید

نفس کشیدن در حرم بانو سعادتیست
سلام..
چقدر زیبا بود این پست..خداخیرتون بده.
خدا به ما هم صبر،شکوه و وقار و اطاعت زینبی عطا کنه ان شاء الله.
پاسخ:
سلام و رحمت الله
لطف دارید
هرچه هست از مدد ارباب است
ان شا الله
۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۴ حسین (حدیث سرو)
سلام
قسمت اول رو که میخوندم دقیقا ذهنم رفت کربلا
پایین تر که اومدم، فهمیدم پست هدف دار عنوان شد...
و من الله التوفیق...
پاسخ:
سلام ورحمت الله
این آیات مصحف عشق زینبی است دیگر
موید باشید
سلام
خدا قوت
مطلب شما با لینک زیر منتشر شد:
http://webyan.ir/?module=news&news_id=2896
با آرزوی توفیق روز افزون
یا علی
سلام
خداقوت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی